گل دل مامان و بابا گل دل مامان و بابا ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

هدیه خدا

بگاز برو!

سلام بابا. دیروز بعد برگشت ازخونه ننه حدود ساعت 9 شب رفتیم فروشگاه میلاد خیابون کاشانی (تروکای سابق)برای خرید مایحتاج..واردکه شدیم گذاشتیمت تو سبدچرخدارفروشگاه....لوبیا و پاستیل و کیک و اینچیزا خریدیمو بعدش رفتیم رفاه . قبل اینکه خونه ننه بریم تنهایی رفتم روغن و لاستیک ماشین عوض کردم...خلاصه....رفتیم رفاه دیدیم دکورشو عوض کرده بود...سبدهای چرخدار مخصوص کودک داشت سوارت کردیم. عکس هم انداختیم..بعدازچندتا خرید مختصررفتیم خونه. توماشین نزدیک خونه کلتو بیرون آورده بودی ازماشین داد میزدی: دهنم آب رفت! کباب میخواااااام !!!!!! بو کباب توهوا بود البته...خونه که رفتیم مامان ماکارونی درست کرد . خیلی لذیذ بود...دیروز کوپنهایی که ننه بهت داده بودو ریختی ...
21 ارديبهشت 1395

سنگ فیروزه ای سردرخونمون..

سلام بابا. دیروز بعدازاداره که اومدم خونه رفتیم یه مصالح فروش تو تفت.آخه جمعه که رفتیم سلطانب تومسیرمون این مغازه رودیدیم و یه سنگ فیروزه ای دیدیم پسندمون شد برای نوشتن کتیبه وان یکاد روی اون..خلاصه دیروز اونو مفتکی گرفتیم. بعدرفتیم پارک بزرگ شهرتفت کلی تاب و سرسره بازی کردی ...یه سرسره مارپیچ بزرگ داشت که خودت ازش میرفتی بالا و سرمیخوردی پایین. .ازاسباب بازی فروشی اونجا هم فرفره باب اسفنجی گرفتیم برات. اول کوکش میکنی بعدکه ولش میکنی روزمین میچرخه و نور ازخودش میده. قشنگه..مبارکت باشه. دوسه روزه نمای سمت دیوارزیرزمینو شروع کردن.دعاکن زودترخونمون ساخته شه بابا. بوس ...
20 ارديبهشت 1395

تولدت مبارک عزیزم.

سلام ریحانه جان. دیروز تولد سه سالگیتو جشن گرفتیم. با تم زنبوری! یه کیک زرد که شب از شیرینی دهقان خریدیم البته بعد ازچندقنادی رفتن مثل شهربانو دهقان گاتا آنیل دسر قنادی چهارراه مهدیه...قبلشم راستش لاستیک ماشینو پنچرگیری کردم. توومامانم رفتید کرم اکسیدزینک خریدید .خلاصه....شب حدود ساعت نه مراسمو آغاز کردیم..مانانی کلی عکس ازت انداخت. توهم لباس زرد بابال و شاخک تنت بود..ژله دورنگ زرد و قرمز باتزیین پاستیل..برف شادی.....کلی خوش گذشت. دوباره ساعت یازده اومدیم بیرونو دنبال غذا بودیم! از برشته یه پرس کباب ترکی خریدیم. شونزده تومت. خوشمزه بود.تو تاریکی ماشین من یه کمشو بردلشتم برا خودم ..بعدم مامان ..بعد دیدیم بیشتر سبزیا و گوجش ته ظرفه که داشتی می...
12 ارديبهشت 1395

بوی بابا...

سلام بابا. دیروز که اومدم خونه خواب بودی. مامان گفت رفته بودی لای حوله حموممو خوابت برده . مامانی گفته بوده حوله بوی بابارو میده.... بابا دیروز نمای کوچه رو شروع کردن..سنگ سفید و مشکیارو چیدن... پریروزم شکلای مشابه چپ و راست صفحه رو با خط بهمدیگه وصل کرده بودی..مامانی به مامان بزرگ گفته بوده که خیلی خوشش اومده بود. خداحافظ بابا.
5 ارديبهشت 1395
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد